مفاهیم ازعمده ابزارهای معنا بخشی جهان از مهمترین ابزارهای تحلیل سیاسی و ساخت اندیشه اند که با توجه به تغیر واقعیات سیاسی و تغییر کاربرد آنها همواره در حال تغییر و تحول اند این مقاله در صدد است تا این تحول را از منظر رویکرد روش شناسانه علوم تفسیری و رویکرد اندیشه سیاسی مورد بررسی قرار دهد در رویکرد نخست مفاهیم به اقتضای ویژگی های شالوده شکنانه نشانه شناسانه تبار شناسانه دیرینه شناسانه پدیدار شناسانه و زبان شناسانه ای که دارند همواره در حال تحول اند و این همه به جهت تداوم زندگی انسان و تحول مفاهیم اساسی زندگی اوست براساس رویکرد دوم تحول مفاهیم سیاسی متاثر از تحول تاریخ اندیشه سیاسی است که این مفاهیم در راستای حل مسائل اساسی سیاسی انسان در هر عصری و به اقتضای حل مشکلات اساسی انسان پدید آمده و به جهت پاسخگویی به نیازهای هر عصری متحول می شوند.