یکی از ویژگی های اصلی جنبش زنان در غرب صبغه سیاسی آ ن بوده است این جنبش نه تنها در طول فعالیت های خود تقاضاهای سیاسی مانند کسب حق رای برای زنان داشته بلکه به نوعی برداشت رایج از سیاست را با گسترش حوزه مفهومی آن با چالش کشیده است و مفاهیم بنیادین سیاست از جمله تفکیک میان سپهر خصوصی و عمومی عرصه سیاست دولت دموکراسی و شهروندی را باز تعریف کرده و یا به مشکله تبدیل کرده است در این مقاله آرای فمینیست ها درمورد این مفاهیم و تحولی که در نظرات آنها ایجاد شده است مورد بررسی قرار گیرد و وجه عمیقا هنجاری نظریه ای سیاسی فمینیستی نشان داده خواهد شد.