هدف این مقاله ارزیابی اندیشه ها ج. ا. هابسون در زمینه امپریالیسم است. هابسون اولین کسی بود که انگیزه های اقتصادی را عامل ظهور و رشد امپریالیسم می دانست و بسیاری از اقتصاد دانان و سیاستمداران بعد از وی تحت تأثیر افکار او قرار داشتند.
هابسون درکتاب خود‘ مصرف ناکافی را دلیل عمده بیکاری و مشکلات اقتصادی در کشورهای غربی می داند و معتقد است که امپریالیسم راهی برای از میان برداشتن مشکلات ناشی از مصرف ناکافی بوده است. به عقیده وی ‘ سرمایه داران نمی توانند تمامی سهم خود از در آمد ملی را خرج کنند و پس انداز نیز وضعیت آنان را بدتر می سازد. بنابراین‘ آنها نیازمند سرمایه گذاری پس اندازهای خود در بیرون بازار اشباع شده داخل می گردند . رقابت بریتانیا و سایرکشورهای سرمایه داری غرب در اواخر سده 19 و اوایل سده 20 میلادی ‘ بر محور مبارزه برای کسب بازار سود آور جهت سرمایه گذاری می چرخیده است. این جوهر نظریه امپریالیسم هابسون است.
هابسون به منظور بررسی امپریالیسم ‘ حقایق و اطلاعات موجود از سال 1842 تا 1902 را مورد توجه قرار داده‘ شواهد و آماری درباره تصرف سرزمینها درقاره های دیگر جهان به وسیله اروپاییان ارائه می دهد. وی استدلال می کند که دریک دوره 30 ساله (1902-1872) ‘ بریتانیا با 120000 میل مربع مساحت و 40 میلیون نفر جمعیت‘ زمینهایی به مساحت 4754000 میل مربع با جمعیتی در حدود 88 میلیون نفر را تحت سلطه خود در آورده است. آلمان‘ فرانسه و ایتالیا نیز همانند انگلستان در نیمه دوم قرن 19 ‘ به تصرف سرزمینها در قاره های دیگر دست زدند.