احیاء نظریه دولت در دو شاخه علوم سیاسی (جامعه شناسی سیاسی وروابط بین الملل) طی پانزده سال گذشته موضوع اصلی این مقاله است . درپاسخ به این سوال اساسی که چه عواملی باعث توجه مجدد محققان علوم سیاسی به نظریه دولت شده است‘ نویسنده استدلال می کند که نادیده گرفته شدن نقش مستقل دولت در جامعه شناسی سیاسی و روابط بین الملل و تمایل محققان علوم سیاسی به کاهش گری در خصوص ماهیت دولت باعث عکس العمل دانشمندان و احیاء نظریه دولت شده است. این تمایل متقابل باعث توجه جامعه شناسان سیاسی به عرصه بین المللی فعالیت دولت و توجه محققان روابط بین الملل به ارتباط دولت با نیروها وساختارهای اجتماعی گردید. این تحول بسیار مهم‘ نظریه پردازان جامعه شناسی سیاسی و روابط بین الملل را به یکدیگر نزدیک کرده ومرزهای ساختگی موجود میان این دو شاخه عمده علوم سیاسی را به زیر سوال برده است.