مقاله پیش روی می کوشد تا از رهگذر بررسی و مطالعه پدیدارشناسانه دو فرایند جهانی شدن و منطقه گرایی نوین نوع رابطه میان این دو فرانید را مورد بحث قرار دهد این نوشتار با رد رویکرد تقابل میان جهانی شدن و نومنطقه گرایی بر این بارور است که منطقه گرایی نوین جریان سیاسی اقتصادی و تعدیل کننده جهانی شدن می باشد دست آخر اینکه هر دو فرایند مسیر واحدی را طی می نمایند و آن عبارت است از دگرگونی در ساختار نظام جهانی