نظریه نظام جهانی دراصل از حوزه ای خارج از روابط بین الملل وارد این حوزه مطالعاتی شده است و از نظریه های مخالف جریان اصلی و منتقد محسوب می شود این نظریه بر خلاف نظریه های جریان اصلی که به توصیف توضیح و تبیین آنچه واقعیت موجود تلقی می شود بسنده می کنند و مبانی فرانظری علم گرایانه خود را مورد بازاندیشی قرار نمی دهند موضعی انتقادی هم نسبت به واقعیت روابط بین الملل وهم رشته روابط بین الملل و مبانی شناختی آن دارد این مقاله در پی آن است که با نگاهی به برداشتهای فرانظری و محتوایی نظریه نظام جهانی توانمندی ها و محدودیت های آن رابه عنوان یک دیدگاه انتقادی رادیکال نشان دهد بخش اول مقاله شامل بررسی مبانی معرفت شناختی و روش شناختی نظریه است بخش دوم به برداشت آن از ماهیت و محتوای روابط بین الملل می پردازد و بخش سوم نگاه آنرا نسبت به امکانات تحول درنظام موجود مورد بررسی قرار می دهد . مقاله با نتیجه گیری که شامل جمع بندی و ارزیای است به پایان می رسد .