سازه انگاری به عنوان یکی از مهمترین نظریه های مطرح در روابط بین الملل در دهه گذشته – بیش از آنکه ( یا درکنار آنکه ) به عنوان یک نظریه محتوایی در مورد روابط و نظام بین الملل مطرح است نوعی فرا نظریه است که تمرکز آن بر بحث های هستی شناختی و معرفت شناختی مباشد این مقاله تلاشی است برای درک وارزیابی این بنیان های فرانظری پس از بحثی مقدماتی درباره معنا اهمیت و موضوعیت مباحث فرانظری هستی شناسی و معرفت شناسی سازه انگاری با توجه به مواضع مختلف درون آن مورد بررسی قرار گرفته است در بعد هستی شناختی نشان داده می شود که سازه انگاری با تاکید بر اهمیت ابعاد غیر مادی حیات اجتماعی نقش زبان قواعد هنجارها و ..... در تکوین روابط بین الملل را مورد توجه قرار می دهد به تکوین متقابل کارگزاران و ساختارها می پردازد و به رغم دولت محوری موجود د رمباحث قابلیت جذب کارگزاران غیر دولتی را نیز از لحاظ نظری دارد در بعد معرفت شناختی قائل بودن آن به امکان شناخت پدیده های اجتماعی همراه با توجه آن به تفسیر و تفهم در عین گشودگی روش شناختی آن مورد بررسی قرار میگیرد و به عدم پرداختن مستقیم آن به مباحث هنجاری اشاره میشود و سرانجام نتیجه گیری مقاله تلاشی است برای ارزیابی فرانظریه سازه انگاری با تاکید بر شکاف های درونی موجود در آن