این مقاله با تأکید بر وجه فرهنگی به مثابه توسعة حقیقی و پایدار و رهیافتی درونزا به توسعه‘ به بررسی عوامل فرهنگی و اجتماعی زمینه ساز توسعه و شناسایی موانع توسعة فرهنگی ایران می پردازد فرضیة اصلی این نوشتار چنین است: «توسعه یافتگی فرهنگی عمدتاً تحولی داخلی و تابع حل بحران انسجام درونی است که در صورت تحقق این مهم‘ تحول و توسعة فرهنگی به وقوع خواهد پیوست. » به عبارت دیگر‘ در این فرضیه‘ «انسجام درونی» و «توسعة فرهنگی» به ترتیب «متغییرمستقل» و«متغییر وابسته» شناخته می شوند؛ به این معنا که ‘ نبود انسجام میان ساختارهای یک واحد سیاسی‘ موجبات توسعه نیافتگی را فراهم می کند؛ حال آنکه وجود انسجام داخلی‘ تأکیدی بر آمادگی قوای درونی برای مقابله با هجوم خارجی است. مرکز ثقل این انسجام که نتیجه و پیامد انسجام فکری است ‘ نخبگان اعم از نخبگان ثروت‘ قدرت و اندیشه هستند که باید در میان خود به نوعی از هماهنگی‘ هم سویی و هم نگری از توسعه دست یابند تا بتوانند جامعه ای منسجم ایجاد کنند.
این مقاله‘ راهکارهای مهم برای رسیدن به این انسجام درونی را مطرح کرده و نقش پنج متغییر مستقل دیگر و رابطة آن با متغییر وابستة توسعه را بررسی می کند . این پنج متغییر عبارتند از : نزاع های خارجی‘ شکاف های ساختاری‘ نزاع های درونی‘ کارکرد نظام اجتماعی و عوامل طبیعی همچون عوامل زیستی و نژادی.